رهائى فطرس
امشب اى ياران نويد آورده ام
مژده از عيدى سعيد آورده ام
ماه شعبان است و ماه رحمت است
غرق شادى قلب آل عصمت است
خاصه امشب سوم اين ماه نور
ماه فيض و عزت و ماه سرور
ماه لطف و رحمت پروردگار
جلوه دار طلعت هشت و چهار
بس از اين مه پيك سرمد مى رسد
از فضا بوى محمد مى رسد
امشب عيد افتخار آدم است
عيد مولود عزيز خاتم است
مژده بايد گفت عبداللَّه را
مولد مسعود ثاراللَّه را
امشب آرى مقتدا از ره رسيد
سومين نور هدى از ره رسيد
عاشقان فيض جلى را بنگريد
نور چشمان على را بنگريد
جبرئيل است و ملك در زمزمه
روى آورده به بيت فاطمه
جمله سرمستند از بوى حسين
شيفته بر روى دلجوى حسين
دم به دم گويند با شور و شعف
تهنيت بر احمد و مير نجف
هم به زهرا مادر آن نازنين
بر زبان دارند صدها آفرين
وقت آن شد فطرس آيد پيشتر
آنكه باشد از همه دلريشتر
آنكه از قهر الهى سوخته
ديده بر فيض حسينى دوخته
بال و پر بر مهد مولا مى كشد
پر به سوى آسمانها مى كشد
بر زبان دارد به وجد و شور و شين
اين منم آزاده ى دست حسين
هر كه از جا به عزّ و احترام
سوى مولايم كند عرض سلام
اين ارادت را به تكريم و شتاب
مىرسانم محضر آن مستطاب
اى خوشا تائب كه با شوقى تمام
بر عزيز فاطمه گوئى سلام
ترانه های شیرین قدیمی کودکانه
در ادامه مطلب ترانه هایی با طعم کودکانه و قدیمی را بخوانید . کمتر کسی است که با خواندن این اشعار زیبا شیرینی کودکیش را زیر زبان دلش احساس نکند .
خاله
فرش اتاق خاله
پشم تن بزغاله
جاروی اتاق خاله
از موهای بزغاله
مرواریدای خاله
دندونای بزغاله
مهمونیای خاله
از شیرهای بزغاله
جم جمک برگ خزون
جم جمک برگ خزون
مادرم زینب خاتون
گیس داره قد کمون
از کمون بلندتره
از شبق مشکی تره
گیس اون شونه می خواد
شونه ی فیروزه میخواد
حموم هر روزه میخواد
ادامه مطلب...
بهار میاد، با گلهای رنگارنگ
بازم بهار می خواد بیاد
مهمون خونه ها بشه
می خواد یه کاری بکنه
لبها به خنده وا بشه
پروانه ها رو میاره
پر بزنن تو باغچه ها
صورت گل را ببوسن
حرف بزنن با باغچه ها
آدمها رو وا می داره
خونه تکونی بکنن
بلبلا ر ووا می داره
تا نغمه خونی بکنن
به ابر می گه بازم ببار
به روی هر شهر و دیار
بازم شکوفا می کنه
گلها رو توی سبزه زار
بهار میاد با یک سبد
پر از گلای رنگارنگ
روی لبات جا می ذاره
یه خنده ناز و قشنگ
منبع:صدای قاصدک
روزه کله گنجشگی
روزه گرفته امروز یک کودک
کله گنجشکی روزه ی کوچک
تا ظهر نخورده آب و غذایی
می کرده قورقور شکمش گاهی
ظهر افطار کرده با نان و خرما
مامان بهش گفت: صد باریکلا
باغ جانماز
از باغ جا نمازم
آهسته پر کشیدم
رفتم به سوی باغی
یک باغ سبز و خرم
دیدم که گل در آن باغ
روییده دسته دسته
دیدم کنار گل ها
یک شاپرک نشسته
آن شاپرک مرا دید
پر زد به سویم آمد
او با خودش گل آورد
گل را به چادرم زد
گفتم: به شاپرک جان
این گل چه خوب و ناز است
او شادمان شد و گفت:
این گل، گل نماز است
v
صبح كه از خواب پا مي شم
مثل يه غنچه وا مي شم
شروع مي كنم نظافت
گوش كن ببين چه راحت
حوله رو بر مي دارم
روي دوشم مي زارم
صابون از اون گوشه
عشوه به من مي فروشه
منو مي كنه صدا
زودتر به نزدم بيا
آب دستشوئي تميز
مي ريزه ريزه ريزه
وظيفه اش چه چيزه
منو مي كنه پاكيزه
مسواك خميري بر روش
با يك ليوان آب توش
شويم دهان و دندان
بگم چه جوري رفيقان ( اينجوري3)
شانه كه روي ميزه
دندونه هاش تميزه
شانه زنم به موهام
بگم چه جوري رفيقان ( اينجوري3)
شيروچايي بنوشم
لباس تميز بپوشم
روم به كودكستان
ميان آن گلستان
بگم چه جوري رفيقان( اينجوري ۳ )
صبح كه از خواب پا مي شم
مثل يه غنچه وا مي شم
شروع مي كنم نظافت
گوش كن ببين چه راحت
حوله رو بر مي دارم
روي دوشم مي زارم
صابون از اون گوشه
عشوه به من مي فروشه
منو مي كنه صدا
زودتر به نزدم بيا
آب دستشوئي تميز
مي ريزه ريزه ريزه
وظيفه اش چه چيزه
منو مي كنه پاكيزه
مسواك خميري بر روش
با يك ليوان آب توش
شويم دهان و دندان
بگم چه جوري رفيقان ( اينجوري3)
شانه كه روي ميزه
دندونه هاش تميزه
شانه زنم به موهام
بگم چه جوري رفيقان ( اينجوري3)
شيروچايي بنوشم
لباس تميز بپوشم
روم به كودكستان
ميان آن گلستان
بگم چه جوري رفيقان( اينجوري ۳ )
اتل متل موش موشک،
موش موشک بانمک
گربه رو دیده ترسیده
به سوی لونه ش دویده
قایم شده توی سوراخ
با ترس و لرز می گفته آخ
خوب شد که لونه دارم
لونه و خونه دارم
وقتی که گربه رو می بینم
میرم تو لونه م می شینم
گربه میگه میو میو
کجایی تو موش کوچولو
همونجا دم لونه
منتظرم می مونه
نمی دونه موش موشکم؟
شیطون و رند و کلکم؟
گربه رو دشمن می دونم
آروم تو لونه م می مونم
موش موشکم موش موشک
موش موشک بانمک
تاب تاب تاب بازی
خدای من چه نازی
خدای خوب و دادار
خودت منو نگهدار
خدای مهربونم
با مادرم می خونم:
که این همه قشنگی
گل های ناز رنگی
خندیدن و محبت
سفره ی پر برکت
خورشید و ماه و شبنم
یا بارونای نم نم
هدیه ی تو به ماهاست
بودن تو چه زیباست
××××
مامان که نازنینه
فرشته ی زمینه
همش بوسم میکنه
گاهی لوسم میکنه
بهم میگه همیشه
خدا نخواد نمی شه!
میگه خدا می خنده
همیشه روی بنده
ما همه بنده هاتیم
تا همیشه باهاتیم
درست مثل اماما
علی حسین و زهرا
امام حسن و باقر
امام صادق شاکر
امام کاظم خندون
امام رضا- مهربون
امام جواد و هادی
با مهر خدادادی
امام عسکری ناز
مشغول راز و نیاز
با خدای مهربون
خدای هفت آسمون!
دخترک خوشگلم؟
گوش میدی جون دلم؟!
بعد امام عسکری
میشه امام آخری!
که آقای زمینه
نجیب و نازنینه
ما رو همه می شناسه
به دادمون می رسه
برا همه آدما
همش می کنه دعا
از طرف خدا جون
می شه مراقبمون
می دونی اسمش چیه/
اسمش امام مهدیه
قراره یک روز بیاد
بشه آقای همه
«شهرما خانه ی ما»
من
زباله هارو می برم
هرشب میام درِخونه ها
سراغ اون
که ریخته توی کیسه ها
کیسه هارو برمی دارم
داخل ماشین میذارم
اگه زباله جمع نشه
باعث بیماری می شه
یادت باشه شعارما:
«شهرما خانه ی ما»
شاعر:مهری طهماسبی دهکردی
می خوام یه غنچه باشم میون باغچه باشم
برگامو هی وابکنم،ببندم،وقتی که آفتاب می تابه بخندم
برم به مهمونی شاپرک ها،
قصه بگم برای کفشدوزک ها
(غنچه اسیر خاکه منتظرآفتابه وقتی که تشنه باشه،توآرزوی آبه)
می خوام یه ماهی باشم توآب آبی باشم
پیرهن سرخ پولکی بپوشم،ازآب پاک چشمه ها بنوشم
باله هامو،وابکنم ،ببندم شناکنم شادی کنم بخندم
(ماهی فقط توآبه،توحوض ورود ودریاست شایدکه ازصبح تاشب توفکردشت وصحراست)
ادامه مطلب...
خدای مهربانم !
تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟
کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند!
کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد
آسمان ، آب ، زمين
كي به اين خورشيد مي گويد نخواب ؟
آفتابت را بتاب !
كي زده فواره ي رنگين
توي حوض آسمان ؟
از كجا آورده دريا آب را ؟
شب گل مهتاب را ؟
كي به آهو ياد داده سبزه را ؟
شبدر خوشمزه را !
كي لباس شاپرك را دوخته ؟
گل به او آموخته !
كي به دل ها مهرباني داده است ؟
شادماني داده است !
او خداي مهربان و خوب ماست
هر چه هست از اين خداست !
گل گل گل اومد کدوم گل ؟
همون که رنگارنگه برای شاپرکها یه خونه ی قشنگه
کدوم کدوم شاپرک ؟
همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده
با بالهای قشنگش میره و بر میگرده میره و برمیگرده
کدوم بال ؟
بالی که باز میشه و بسته میشه می بنده اونو شاپرک
وقتی که خسته می شه
شاپرک خسته میشه بالهاشو زود می بنده
روی گلها میشینه شعر می خونه می خنده (۲)
هفت تا پرنده با هم تو لونه ای نشستند
مثل روزهای هفته هر یک به رنگی هستند
شنبه به رنگ پائیز همیشه زرد رنگه
یکشنبه رنگ سبزه مثل چمن قشنگه
دوشنبه نارنجیه رنگ قشنگ خورشید
سه شنبه ها بنفشه گل بنفشه خندید
چهارشنبه آبی رنگه به رنگ آب دریا
پنج شنبه رنگ نیلی چون آسمان شبها
جمعه به رنگ قرمز رنگ گلای زیبا
شادی کننید بخندید بازی کنید بچه ها
ایران زیبا
آن بالا بالا توی آسمان
می رقصد درباد پرچم ایران
سبز قشنگش رنگ آبادی
رنگ سفیدش صلح و آزادی
رنگ قرمزش هم رنگ خورشید
نشانه ای از نشاط و امید
در دلش دارد اسم خدا را
پرچم ایران ایران زیبا
در خانه بازی باز هم
من مادر بابا شدم
در چادر مادر بزرگ
مثل خودش زیبا شدم
خرس خودم را می دهم
بابا کمی بازی کند
می خندد او ، تا که مرا
با خنده اش راضی کند
آش خیالی می پزم
با سبزی و ماش و نخود
بابا که خورد آهسته گفت :
به به عجب خوشمزه شد !
دست خودش را او کشید
آهسته بر موی سرم
این بار هم گفت او به من
هستی شبیه مادرم !
شــبا وقـــتی که بیــداری .. خــــــدا هـــم با تو بیداره
تا وقـــــتی که نــخوابی تو .. ازت چـــــشم ور نمیداره
خـــدا میبـــینه حالــت رو .. خدا میـــدونه حسـت رو
از اون بالا میــــــــــاد پایین .. خدا مـــیگیره دسِت رو
خدا میــــدونه تــــو قلبت .. چه اندازه تــــــو غم داری
خدا میـــدونه تــــــــــو دنیا .. چه چیزی رو تو کم داری
خدا نزدیک قلب توســـــت .. با یک آغــــــــوش وا کرده
ادامه مطلب...
بیا بریم کوه کدوم کوه همون کوهی که معلم کرده ییلاق های بله
برای استراحت کرده اتراق های بله
گل بریزیم بر سرش سنبل بیاریم در برش دست او بوسه زنیم
یک دم نشینیم در برش
دست او بوسه زنیم یک دم نشینیم در برش
بیا بریم باغ کدوم باغ همون باغی که معلم خونه داره های بله
درخت میوه هاشو می شماره های بله
گل بریزیم بر سرش سنبل بیاریم در برش دست او بوسه زنیم
یک دم نشینیم در برش
دست او بوسه زنیم یک دم نشینیم در برش
بیا بریم دشت کدوم دشت همون دشتی که معلم گفت و می گشت های بله
جوانی هم بهاری بود و بگذشت های بله
گل بریزیم بر سرش سنبل بیاریم در برش دست او بوسه زنیم
یک دم نشینیم در برش
دست او بوسه زنیم یک دم نشینیم در برش
چون معلم یار ماست او مونس و غم خوار ماست
چون معلم یار ماست او مونس و غمخوار ماست
یک روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه موشه
موشه دوید تو سوراخ
خرگوشه گفت : آخ
وایسا، وایسا، کارت دارم
من خرگوش بی آزارم
بیا از سوراخت بیرون
نمی خوای مهمون
ادامه مطلب...
آقا سلام
سلام آقا
سلام آقای خوبی
خورشید من کی میرسی
جمعه شبی غروبی
بابا بزرگ میگه میای
تویی که غرق نوری
یه لحظه حس نمی کنم
حتی یه لحظه دوری
آقا سلام سلام اقا سلام آقای خوبی
.
.
ادامه مطلب...
دنياي ما درياست
هر بچه اي ماهي است
درياي بي ماهي
يك ذره زيبا نيست
هر ماهي دربا
رنگي به خود دارد
بعضي سياه و سرخ
بعضي سپيد و زرد
اين ماهيان باهم
يكرو و يك رنگند
بيگانه با كينه
بيگانه با جنگند
آنها نمي خواهند
دريا شود بي آب
از غصه مي ميرند
در خشكي و مرداب
حيف است اگر ماهي
باشد ز دريادور
ماهي گريزان است
از تنگ آب و تور
زيبايي ماهي
زيبايي درياست
با آب و آزادي
دنياي ما زيباست
ضامن آهو
کاش من یک بچه آهو می شدم
می دویدم روز و شب در دشتها
توی کوه و دشت و صحرا روز و شب
می دویدم تا که می دیدم تو را
کاش روزی می نشستی پیش من
می کشیدی دست خود را بر سرم
شاد می کردی مرا با خنده ات
دوست بودی با من و با خواهرم
چونکه روزی مادر م می گفت تو
دوست با یک بچه آهو بوده ای
خوش به حال بچه آهویی که تو
توی صحرا ضامن او بوده ای
پس بیا من بچه آهو می شوم
بچه آهویی که تنها مانده است
بچه آهویی که تنها و غریب
در میان دشت و صحرا مانده است روز و شب در انتظارم پس بیا
دوست شو با من مرا هم ناز کن
بند غم را از دو پای کوچکم
با دو دست مهربانت باز کن
بخش کودک و نوجوان تبیان
شعرهای کودکانه و زیبا یکی از سرگرمی های کودکان است که می توان با کمی دقت به آموزش نکات اخلاقی و تربیتی در دل آن پرداخت. گروه خردسال در این مقاله با شعر"بچه ی خوب صبحونه می خوره"به این موضوع پرداخته است.
اتل متل توتوله
بچه ی خوب چه جوره؟
بچه ی خوب صبح زود
از خواب ناز پا میشه
می خنده مثل غنچه
لبای اون وا میشه
سلام داره به مامان
سلامی هم به بابا
میخوره صبحونه را
با میل و با اشتها
اتل متل توتوله
بچه ی خوب می دونه
خوردن شیر مفیده
شیر می ریزه تو لیوان
میگه رنگش سفیده
شیر میخوره سیر میشه
قوی مثل شیر میشه
بهار آمد، گل آمد
نسرین و سنبل آمد
گل های سرخ و زیبا
در باغ خانه ی ما
چشمها را باز کردند
با خنده ناز کردند
بنفشه دسته دسته
کنار جو نشسته
در روز آفتابی
در آسمان آبی
پرنده ی خوش آواز
پر زد و کرد پرواز
بهار آمد، گل آمد
نسرین و سنبل آمد
* دعوای سیر و پیاز
روزی یک سیر و پیاز با هم دعوایشان می شود. سیر با عصبانیت به پیاز گفت: حیف که سیرم وگرنه می خوردمت!؟
* دستمال گم شده
یکی از دوستان ملانصرالدین به او رسید و گفت: چه شده خیلی ناراحت به نظر می رسی.
ملانصرالدین گفت: دستمالم را گم کردم.
دوستش گفت: دوست عزیز مگر یک دستمال چقدر اهمیت دارد که خود را برای آن ناراحت می کنی؟
ملانصرالدین گفت: آخه دستمالی که من گم کردم یک دستمال معمولی نیست. زنم گوشه اش را گره زده تا من یادم نرود برایش انار بخرم. حالا که دستمال گم شده نمی دانم سفارش او را چگونه به یاد بیاورم!؟
ادامه مطلب...
گل گل گل اومد کدوم گل ؟
همون که رنگارنگه برای شاپرکها یه خونه ی قشنگه
کدوم کدوم شاپرک ؟
همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده
با بالهای قشنگش میره و بر میگرده میره و برمیگرده
کدوم بال ؟
بالی که باز میشه و بسته میشه می بنده اونو شاپرک
وقتی که خسته می شه
شاپرک خسته میشه بالهاشو زود می بنده
روی گلها میشینه شعر می خونه می خنده (۲)
برای ریشه ای تر کردن اصول و فروع دین بهتره که نسبت به هر کدوم از اونا با استفاده از ابعاد مختلف انسانی اطلاعاتی رو در اختیار کودکان قرار دهیم (البته با توجه به سن کودک و درک اون).
شعر و ادبیات فاخر و زیبا روشی است برای انتقال مفاهیم دینی با استفاده از بُعد زیبایی شناختی.
می تونیم در خلال این شعر با استفاده از داستان هایی که مربوط به رفتار و مهربانی های پیامبر (صلی الله علیه)، بالاخص رفتار ایشان با کودکان هم اطلاعات فرزند دلبندمون رو بالاتر ببریم و هم بذر عشق و علاقه رو در وجود اون بکاریم ان شاءالله.
ای یار مهــــــــــــربانم بگــــــــــو تا که بدانم
چــــــــه دانی از نبـوت هـــدایت و رســـــالت
بــدان کـــه پیغمبـــران آمـــــــده اند در جهان
ادامه مطلب...
یه گنبد طلایی
یه آسمون صداقت
پنجره های فولاد
دستای استجابت
یه گنبد و یه بارگاه
ستاره ها دور ماه
شفا می ده به مردم
یه مرد خوب و آگاه
زیارتش كه كردی
با عشق و با طهارت
نشون میده به دوستاش
یه عالمه كرامت
بخش کودک و نوجوان تبیان
سلام دوستاي خوبم امروز يه شعر زيبا از عمو نوروز مي ذارم عمو نوروز روز روز روز اومد باز عمو نوروز اومد چي؟ چي؟ چي آورد؟ پارچه و قيچي آورد چي كار كرد؟ لباس تازه اي دوخت بعدش تن بهار كرد شاعر: جعفر ابراهيمي |
من چی ام ، شش تائی ام
گاهی دوازده تائی ام
قرمز و نارنجی و سبز
بنفش و زرد و آبی ام
روی کاغذ می رقصم
تو کار نقاشی ام
درسته حدس شما
بله ، مداد رنگی ام
بچه خوب تمیزه
نگاه گنید به این پسر
چه قدر کثیفه دست وپاش!
اون از حموم بدش میاد
در میره از دست باباش
چه قدر کثیفه این اتاق!
چه بویی داره پیف وپیف!
ریخته توی هر گوشه ای
لباس وآشغال کثیف
کاش می دونست پاکیزگی
نشونه دینمونه
پاکیزگی رو دوست داره
هر کسی که مسلمونه
اگه تو پاکی و تمیز
برو مدادت رو بیار
برای این کارهای خوب
تو کارنامت یه بیست بذار
بخش کودک و نوجوان تبیان
بهار آمد
بهار آمد، گل آمد
نسرین و سنبل آمد
گل های سرخ و زیبا
در باغ خانه ی ما
چشمها را باز کردند
با خنده ناز کردند
بنفشه دسته دسته
کنار جو نشسته
در روز آفتابی
در آسمان آبی
پرنده ی خوش آواز
پر زد و کرد پرواز
بهار آمد، گل آمد
نسرین و سنبل آمد
بخش کودک و نوجوان تبیان
نام خدا
دوازده امام ( ع )
اي يار با شهامت بگو تو از امامت
امامت خوش لقا دوازده پيشوا
آمده بعد از نبي اول ايشان علي
امام دوم حسن سوم حسين شهيد
چهارم زين العابدين
ادامه مطلب...