بنفشه
کودکان نوآموزان مربیان پیش دبستانی
نگارش در تاريخ جمعه 22 آبان 1394برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 

قصه‌های کربلا,قصه امام حسین,داستان امام حسین

یکی بود یکی نبود    زیر گنبد کبود    هزار و سیصد سال پیش          یک خبر مهمی بود


           بچه ها خوب گوش کنید                  حواس هاتون را جمع کنید     

 

   به صورت قصه می گم

 

******************


اما این افسانه نیست و قصه نیست       شرح فداکاری یک انسان است  

       که حسینش (ع) نامند


******************


در خوبی و پاکی      در صبر و شکیبایی     در حسن و جوانمردی     

در بندگی وطاعت او را نبود مانند


******************


پدرش شیر خدا، مادرش فاطمه ی زهرا بود               راه او راه خدا، خوبی از چهره ی او پیدا بود


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ جمعه 22 آبان 1394برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 

,شعرهای مدرسه, شعر درباره مدرسه, مدرسه رفتن,دنیای کودکانه

شعرهای مدرسه, شعر درباره مدرسه, مدرسه رفتن, شعر های کودکانه, قصه کودکان, شعر باز شدن مدارس, شعر برای کودکان, شعر و قصه, شعر همشاگردی سلام, شعر بوی ماه مهر


همشاگردی سلام

آغاز سال نو، با شادی و سرور
هم ‌دوش و هم ‌زبان، حرکت به سوی نور

 

آغاز مدرسه، فصل شکفتن است
در زنگ مدرسه، بیداری من است


در دل دارم امید، بر لب دارم پیام
هم‌ شاگردی سلام، هم‌ شاگردی سلام

مهر از افق دمید، فصلی دگر رسید
فصل کلاس و درس، ما را دهد نوید


شد فصل کسب علم، فصل تلاش و کار
دانش به نسل ما، می ‌بخشد اعتبار

در دل دارم امید، بر لب دارم پیام
هم ‌شاگردی سلام، هم ‌شاگردی سلام


ای در کنار ما، آموزگار ما
چون شمع روشنی، در روزگار ما

روشن ز نور توست، کاشانه دلم
در کار من تویی، حلال مشکلم


در دل دارم امید، بر لب دارم پیام
هم‌ شاگردی سلام، هم ‌شاگردی سلام

فردا از آن توست، ای نسل چاره ‌ساز
با یاری خدا، آینده را بساز


فردای روشن است، با وحدت کلام
از ما تو را درود، از ما تو را سلام

در دل دارم امید، بر لب دارم پیام
هم‌ شاگردی سلام، هم ‌شاگردی سلام

 

 

,شعرهای مدرسه, شعر درباره مدرسه, مدرسه رفتن,دنیای کودکانه
نگارش در تاريخ دو شنبه 18 خرداد 1394برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 

مرغ قشنگم قدقدقدا می کنه
شاید داره منو صـــدا می کنه

www.bandarstudents.blogfa.com

دونه می خواد تا بخوره
برای من تخــــــم بذاره

www.bandarstudents.blogfa.com

 

یه مشت دونه بر می دارم
برای مرغـــــــم می پاشم

www.bandarstudents.blogfa.com

یه کاسه ی آب میارم
جلوی مرغـــم میذارم

www.bandarstudents.blogfa.com

اون می خوره آب و دونه
بعدش میــــره توی لونه

www.bandarstudents.blogfa.com

می خوابه قدقد می کنه
برای من تخــــم می کنه

www.bandarstudents.blogfa.com

 

مرغ قشنگم قدقدقدا می کنه
شاید داره منو صـــدا می کنه

www.bandarstudents.blogfa.com

دونه می خواد تا بخوره
برای من تخــــــم بذاره

www.bandarstudents.blogfa.com

یه مشت دونه بر می دارم
برای مرغـــــــم می پاشم

www.bandarstudents.blogfa.com

یه کاسه ی آب میارم
جلوی مرغـــم میذارم

www.bandarstudents.blogfa.com

اون می خوره آب و دونه
بعدش میــــره توی لونه

www.bandarstudents.blogfa.com

می خوابه قدقد می کنه
برای من تخــــم می کنه

www.bandarstudents.blogfa.com

 

مرغ قشنگم قدقدقدا می کنه
شاید داره منو صـــدا می کنه

www.bandarstudents.blogfa.com

دونه می خواد تا بخوره
برای من تخــــــم بذاره

www.bandarstudents.blogfa.com

یه مشت دونه بر می دارم
برای مرغـــــــم می پاشم

www.bandarstudents.blogfa.com

یه کاسه ی آب میارم
جلوی مرغـــم میذارم

www.bandarstudents.blogfa.com

اون می خوره آب و دونه
بعدش میــــره توی لونه

www.bandarstudents.blogfa.com

می خوابه قدقد می کنه
برای من تخــــم می کنه

www.bandarstudents.blogfa.com

 

مرغ قشنگم قدقدقدا می کنه
شاید داره منو صـــدا می کنه

www.bandarstudents.blogfa.com

دونه می خواد تا بخوره
برای من تخــــــم بذاره

www.bandarstudents.blogfa.com

یه مشت دونه بر می دارم
برای مرغـــــــم می پاشم

www.bandarstudents.blogfa.com

یه کاسه ی آب میارم
جلوی مرغـــم میذارم

www.bandarstudents.blogfa.com

اون می خوره آب و دونه
بعدش میــــره توی لونه

www.bandarstudents.blogfa.com

می خوابه قدقد می کنه
برای من تخــــم می کنه

www.bandarstudents.blogfa.com

 

مرغ قشنگم قدقدقدا می کنه
شاید داره منو صـــدا می کنه

www.bandarstudents.blogfa.com

دونه می خواد تا بخوره
برای من تخــــــم بذاره

www.bandarstudents.blogfa.com

یه مشت دونه بر می دارم
برای مرغـــــــم می پاشم

www.bandarstudents.blogfa.com

 

نگارش در تاريخ سه شنبه 5 خرداد 1394برچسب:, توسط افسانه بازشاد

شعر برای کودکان

شعر کودکانه مسواک را که پیام بهداشتی برای کودکان دارد در ادامه بخوانید.

این شعر برای کودکان ۳ ساله به بالا مناسب است.

 

 

شبا که میشه وقت خواب

دندوناتو مسواک بزن

با حوله تمیز خود

دست و رویت رو پاک بکن

*****

 

صبح که میشه با شادی

بلند شو از رختخواب

یه کمی لی لی بکن

برو سر شیر آب

دست و رویت را بشور

دوباره مسواک بزن

*****

دندوناتو سفید کن

مانند دندون من

دندونای من همه

مانند مرواریده

سفیده و سفیده

تمیزه و تمیزه

*****

بچه های خوب یادتون نره

مسواک بزنید

هر شب

 

از این شعر زیبا برای تشویق کودکان به مسواک زدن و برای واحد کار بهداشت در مهد کودک می توانید استفاده نمایید.

نگارش در تاريخ سه شنبه 5 خرداد 1394برچسب:, توسط افسانه بازشاد

ماه تولد تو

کدوم ماه قشنگه؟

لباسی که طبیعت

تنش کرده چه رنگه؟

الا کلنگ و بارون

یک و دو سه کجایی؟

به دنیا آمدی در پاییز تن طلایی

یکی نشسته بود و دنیارو رنگ می کرد

رنگای شادو روشن

خیلی قشنگ می زد

باد میومد رو شاخه

می خوند و هی می خندید

برگای زردو خوشگل

روی سرت می رقصید

خبر دادن به مردم کلاغا با قار و قار

گفتن که اومدی تو

همه شدن خبردار

درختای خیابون

جیباشونو تکوندن

اسکناسای زردو روی سرت پاشوندن

آقای باد،با هوهو

پولارو پارو می کرد

سوت می زدو کوچه رو

یکسره جارو می کرد

تو اومدی به دنیا

در ماه سرد آبان

کردی دلارو روشن

مثله یه ماه تابان

راستی که خوش به حالت

سوگل ناز و زیبا

ماهی به این قشنگی

تو اومدی به دنیا

هدیه و شمع و خنده

جشن و چراغ و پولک

گل قشنگ و نازم

تولدت مبارک!

 

نگارش در تاريخ شنبه 2 خرداد 1394برچسب:, توسط افسانه بازشاد

زنگ ریاضی,شعر کودکانه زنگ ریاضی,شعر برای کودکان

زنگ ریاضی

به قلبم می نشینی
همیشه بی اجازه

مرا هل می دهی تو
به دنیاهای تازه

اگرچه از ته قلب
تو را من دوست دارم

ولی وقت مناسب
بیا! لطفاً کنارم

بیا بنشین به قلبم
ولی تنها به یک شرط

سر زنگ ریاضی
حواسم را نکن پرت
 

نگارش در تاريخ شنبه 2 خرداد 1394برچسب:, توسط افسانه بازشاد

شعر کودکانه مورم و دانه می برم

مورم و دانه می برم


دانه به لانه می برم

شش پا و دو شاخک دارم


صحرا می رم دون می آرم

اینجا می رم اونجا می رم

پایین میام بالا میرم

تنهایی سخته کار من

سنگینه خیلی بار من

جمع می شویم با مورچه ها

صف می کشیم تو باغچه ها

دنبال هم مثل قطار

با هم می ریم دنبال کار

کار می کنیم کار می کنیم

گندمو انبار می کنیم

تا وقتی که از آسمان

پایین میاد برف و باران

تو لونه بی دون نباشیم

زار و پریشون نباشیم

نگارش در تاريخ شنبه 2 خرداد 1394برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 شعر آقا پلیسه

شبا که ما میخوابیم
آقا پلیسه بیداره

ما خواب خوش میبینیم
اون دنبال شکاره

آقا پلیس زرنگه
با دزدا خوب میجنگه

ما هم اونو دوست داریم
بهش احترام میزاریم!!

*******************
آقا پلیسه

اونیکه شبا بیداره , لباس یشمی داره


مواظب شهر ما , مواظب خونه هاست

پلیسه مهربونه ,همیشه خوش زبونه


اونکه تفنگ داره , کلاه و فشنگ داره

با آدمای بدکار , با دزدای خطا کار


دشمنه و میجنگه , آقا پلیسه زرنگه

وقتی توی خیابون ماشین میاد چپ و راست


پلیس راهنمایی مواظب بچه هاست

بچه خوب همیشه از خط کشی رد می شه

 

نگارش در تاريخ جمعه 1 خرداد 1394برچسب:, توسط افسانه بازشاد

رهائى فطرس
امشب اى ياران نويد آورده ‏ام
مژده از عيدى سعيد آورده ام


ماه شعبان است و ماه رحمت است
غرق شادى قلب آل عصمت است


خاصه امشب سوم اين ماه نور
ماه فيض و عزت و ماه سرور


ماه لطف و رحمت پروردگار
جلوه‏ دار طلعت هشت و چهار


بس از اين مه پيك سرمد مى ‏رسد
از فضا بوى محمد مى ‏رسد


امشب عيد افتخار آدم است
عيد مولود عزيز خاتم است


مژده بايد گفت عبداللَّه را
مولد مسعود ثاراللَّه را


امشب آرى مقتدا از ره رسيد
سومين نور هدى از ره رسيد


عاشقان فيض جلى را بنگريد
نور چشمان على را بنگريد


جبرئيل است و ملك در زمزمه
روى آورده به بيت فاطمه


جمله سرمستند از بوى حسين
شيفته بر روى دلجوى حسين


دم به دم گويند با شور و شعف
تهنيت بر احمد و مير نجف


هم به زهرا مادر آن نازنين
بر زبان دارند صدها آفرين


وقت آن شد فطرس آيد پيشتر
آنكه باشد از همه دلريش‏تر


آنكه از قهر الهى سوخته
ديده بر فيض حسينى دوخته


بال و پر بر مهد مولا مى‏ كشد
پر به سوى آسمانها مى ‏كشد


بر زبان دارد به وجد و شور و شين
اين منم آزاده ى دست حسين


هر كه از جا به عزّ و احترام
سوى مولايم كند عرض سلام


اين ارادت را به تكريم و شتاب
مى‏رسانم محضر آن مستطاب


اى خوشا تائب كه با شوقى تمام
بر عزيز فاطمه گوئى سلام

 

اشعار ولادت امام حسین, ولادت امام حسین

نگارش در تاريخ جمعه 1 خرداد 1394برچسب:, توسط افسانه بازشاد

ترانه های شیرین قدیمی کودکانه

شعرهای قدیمی کودکانه (5)

در ادامه مطلب ترانه هایی با طعم کودکانه و قدیمی را بخوانید . کمتر کسی است که با خواندن این اشعار زیبا شیرینی کودکیش را زیر زبان دلش احساس نکند .

 

 

 

 

 

 

 

خاله

فرش اتاق خاله

پشم تن بزغاله

جاروی اتاق خاله

از موهای بزغاله

شعرهای قدیمی کودکانه (4)

مرواریدای خاله

دندونای بزغاله

مهمونیای خاله

از شیرهای بزغاله

عکس تولد

جم جمک برگ خزون

جم جمک برگ خزون

مادرم زینب خاتون

گیس داره قد کمون

از کمون بلندتره

از شبق مشکی تره

شعرهای قدیمی کودکانه (5)

گیس اون شونه می خواد

شونه ی فیروزه میخواد

حموم هر روزه میخواد

عکس تولد


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ جمعه 1 خرداد 1394برچسب:, توسط افسانه بازشاد

شعر بهار,شعر کودکانه

بهار میاد، با گلهای رنگارنگ

بازم بهار می خواد بیاد

مهمون خونه ها بشه

می خواد یه کاری بکنه

لبها به خنده وا بشه

پروانه ها رو میاره

پر بزنن تو باغچه ها

صورت گل را ببوسن

حرف بزنن با باغچه ها

آدمها رو وا می داره

خونه تکونی بکنن

بلبلا ر ووا می داره

تا نغمه خونی بکنن

به ابر می گه بازم ببار

به روی هر شهر و دیار

بازم شکوفا می کنه

گلها رو توی سبزه زار

بهار میاد با یک سبد

پر از گلای رنگارنگ

روی لبات جا می ذاره

یه خنده ناز و قشنگ

منبع:صدای قاصدک

نگارش در تاريخ سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 

 

 

عروسك قشنگ من :

 
 

عروسك قشنگ من، قرمز پوشيده

 

تو رختخواب مخمل، آبي  خوابيده

 

 

يه روز مامان رفته بازار،  اونو خريده

قشنگتر از عروسكم ،  هيچكس نديده

 


عروسك من،  چشماتو وا كن

وقتي كه شب شد،  اونوقت لالا كن



عروسك قشنگ من،  قرمز پوشيده

تو رختخواب مخمل،  آبي خوابيده

نگارش در تاريخ شنبه 12 مرداد 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

روزه کله گنجشگی,روزه گرفتن

روزه کله گنجشگی
روزه گرفته امروز یک کودک
کله گنجشکی روزه ی کوچک
تا ظهر نخورده آب و غذایی
می کرده قورقور شکمش گاهی
ظهر افطار کرده با نان و خرما
مامان بهش گفت: صد باریکلا

نگارش در تاريخ پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

شعر کودکانه,شعر برای کودکان

 باغ جانماز
از باغ جا نمازم
آهسته پر کشیدم
رفتم به سوی باغی
یک باغ سبز و خرم
دیدم که گل در آن باغ
روییده دسته دسته
دیدم کنار گل ها
یک شاپرک نشسته
آن شاپرک مرا دید
پر زد به سویم آمد
او با خودش گل آورد
گل را به چادرم زد
گفتم: به شاپرک جان
این گل چه خوب و ناز است
او شادمان شد و گفت:
این گل، گل نماز است

نگارش در تاريخ دو شنبه 17 تير 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

v

صبح كه از خواب پا مي شم                       

 

                         مثل يه غنچه وا مي شم

 

شروع مي كنم نظافت                              

                  

                         گوش كن ببين چه راحت

 

حوله رو بر مي دارم                             

 

                         روي دوشم مي زارم

 

صابون از اون گوشه                             

               

                        عشوه به من مي فروشه

 

منو مي كنه صدا                                  

 

                        زودتر به نزدم بيا

 

آب دستشوئي تميز                                

 

                        مي ريزه ريزه ريزه

 

وظيفه اش چه چيزه                              

 

                         منو مي كنه پاكيزه

 

مسواك خميري بر روش                        

 

                         با يك ليوان آب توش

 

شويم دهان و دندان                             

 

                   بگم چه جوري رفيقان ( اينجوري3)

 

شانه كه روي ميزه                             

 

                        دندونه هاش تميزه

 

شانه زنم به موهام                              

 

                   بگم چه جوري رفيقان ( اينجوري3)

 

شيروچايي بنوشم                              

 

                     لباس تميز بپوشم

 

روم به كودكستان                             

 

                    ميان آن گلستان

        

         بگم چه جوري رفيقان( اينجوري ۳  )

                                                                     

صبح كه از خواب پا مي شم                       

 

                         مثل يه غنچه وا مي شم

 

شروع مي كنم نظافت                              

                  

                         گوش كن ببين چه راحت

 

حوله رو بر مي دارم                             

 

                         روي دوشم مي زارم

 

صابون از اون گوشه                             

               

                        عشوه به من مي فروشه

 

منو مي كنه صدا                                  

 

                        زودتر به نزدم بيا

 

آب دستشوئي تميز                                

 

                        مي ريزه ريزه ريزه

 

وظيفه اش چه چيزه                              

 

                         منو مي كنه پاكيزه

 

مسواك خميري بر روش                        

 

                         با يك ليوان آب توش

 

شويم دهان و دندان                             

 

                   بگم چه جوري رفيقان ( اينجوري3)

 

شانه كه روي ميزه                             

 

                        دندونه هاش تميزه

 

شانه زنم به موهام                              

 

                   بگم چه جوري رفيقان ( اينجوري3)

 

شيروچايي بنوشم                              

 

                     لباس تميز بپوشم

 

روم به كودكستان                             

 

                    ميان آن گلستان

        

         بگم چه جوري رفيقان( اينجوري ۳  )

                                                                     

نگارش در تاريخ یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

اتل متل موش موشک،

موش موشک بانمک

گربه رو دیده ترسیده

به سوی لونه ش دویده

قایم شده توی سوراخ

با ترس و لرز می گفته آخ

خوب شد که لونه دارم

لونه و خونه دارم

وقتی که گربه رو می بینم

میرم تو لونه م می شینم

گربه میگه میو میو

کجایی تو موش کوچولو

همونجا دم لونه

منتظرم می مونه

نمی دونه موش موشکم؟

شیطون و رند و کلکم؟

گربه رو دشمن می دونم

آروم تو لونه م می مونم

موش موشکم موش موشک

موش موشک بانمک

نگارش در تاريخ شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

تاب تاب تاب بازی
خدای من چه نازی
خدای خوب و دادار
خودت منو نگهدار
خدای مهربونم
با مادرم می خونم:

که این همه قشنگی

گل های ناز رنگی
خندیدن و محبت
سفره ی پر برکت
خورشید و ماه و شبنم
یا بارونای نم نم
هدیه ی تو به ماهاست
بودن تو چه زیباست

××××

مامان که نازنینه
فرشته ی زمینه
همش بوسم میکنه
گاهی لوسم میکنه
بهم میگه همیشه
خدا نخواد نمی شه!
میگه خدا می خنده

همیشه روی بنده
ما همه بنده هاتیم
تا همیشه باهاتیم
درست مثل اماما
علی حسین و زهرا
امام حسن و باقر
امام صادق شاکر
امام کاظم خندون
امام رضا- مهربون

امام جواد و هادی

با مهر خدادادی
امام عسکری ناز
مشغول راز و نیاز
با خدای مهربون
خدای هفت آسمون!
دخترک خوشگلم؟
گوش میدی جون دلم؟!
بعد امام عسکری
میشه امام آخری!
که آقای زمینه
نجیب و نازنینه
ما رو همه می شناسه
به دادمون می رسه
برا همه آدما
همش می کنه دعا
از طرف خدا جون
می شه مراقبمون
می دونی اسمش چیه/
اسمش امام مهدیه

اگه خدامون بخواد
قراره یک روز بیاد
بشه آقای همه
بخنده یک عالمه!
❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

نگارش در تاريخ شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد


«شهرما خانه ی ما»

 

من

آقای رفتگرم

زباله هارو می برم

هرشب میام درِخونه ها

سراغ اون

زباله ها

که ریخته توی کیسه ها

کیسه هارو برمی دارم

داخل ماشین میذارم

اگه زباله جمع نشه

باعث بیماری می شه


یادت باشه شعارما:

«شهرما خانه ی ما»


شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

نگارش در تاريخ پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد



شعر کودکانه تابستان

آمده فصل تابستان

با خورشید فروزان

تیر و مرداد،شهریور

می آیند با تابستان

تابستان گرمِ  گرم است

آفتابش داغ و سوزان 

اما من دوستش دارم

چون تعطیل است دبستان

تابستان فصل كوشش

تابستان فصل كار است 

بر شاخه ی درختان

میوه های آبدار است

میوه ی آبدار و شیرین

نعمت پروردگاراست

نگارش در تاريخ پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 

 شعرکودکانه:می خوام یه غنچه باشم

 

 

می خوام یه غنچه باشم میون باغچه باشم

برگامو هی وابکنم،ببندم،وقتی که آفتاب می تابه بخندم

برم به مهمونی شاپرک ها،

قصه بگم برای کفشدوزک ها

(غنچه اسیر خاکه منتظرآفتابه وقتی که تشنه باشه،توآرزوی آبه)

 

می خوام یه ماهی باشم توآب آبی باشم

پیرهن سرخ پولکی بپوشم،ازآب پاک چشمه ها بنوشم

باله هامو،وابکنم ،ببندم شناکنم شادی کنم بخندم

(ماهی فقط توآبه،توحوض ورود ودریاست شایدکه ازصبح تاشب توفکردشت وصحراست)


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد



خدای مهربانم !


تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟


تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟


تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟


کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند!


کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد



  بسته باد پنجره ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود!

نگارش در تاريخ سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

شعر کودکانه



خورشید خانم دوباره
مهمون خونه ی ماست

♦♦♦

مثل همیشه روشن
مثل همیشه زیباست

♦♦♦

با دستای قشنگش
ناز می کنه گلا رو

♦♦♦

وقتی گلا می خندن
حس می کنم خدا رو

♦♦♦

گلای سرخ باغچه
جون می گیرن دوباره

♦♦♦

خورشید موطلایی
حرفای تازه داره

♦♦♦

کاشکی همیشه خورشید
قصه برام بخونه

♦♦♦

حتی شبای تاریک
تو آسمون بمونه

نگارش در تاريخ دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

آسمان ، آب ، زمين



كي به اين خورشيد مي گويد نخواب ؟

آفتابت را بتاب !

كي زده فواره ي رنگين

توي حوض آسمان ؟

از كجا آورده دريا آب را ؟

شب گل مهتاب را ؟

كي به آهو ياد داده سبزه را ؟

شبدر خوشمزه را !

كي لباس شاپرك را دوخته ؟

گل به او آموخته !

كي به دل ها مهرباني داده است ؟

شادماني داده است !

او خداي مهربان و خوب ماست 

 هر چه هست از اين خداست !
 


 

نگارش در تاريخ دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

گل گل گل اومد  کدوم گل  ؟  

 همون که رنگارنگه    برای شاپرکها یه خونه ی قشنگه

 کدوم کدوم شاپرک ؟ 

  

     همون که روی بالش    خالهای سرخ و زرده  

   لاینرهای ظریف و فانتزی برای وبلاگ شمالاینرهای ظریف و فانتزی برای وبلاگ شمالاینرهای ظریف و فانتزی برای وبلاگ شمالاینرهای ظریف و فانتزی برای وبلاگ شمالاینرهای ظریف و فانتزی برای وبلاگ شما

با بالهای قشنگش میره و بر میگرده  میره و برمیگرده 

    کدوم بال   ؟

شکلکهای جالب آروین

بالی که باز میشه و بسته میشه         می بنده اونو شاپرک

 وقتی که خسته می شه

شکلکهای جالب آروین

شاپرک خسته میشه         بالهاشو زود می بنده  

روی گلها میشینه          شعر می خونه می خنده (۲)

نگارش در تاريخ جمعه 27 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

شعر روزهای هفته

هفت تا پرنده با هم تو لونه ای نشستند

مثل روزهای هفته هر یک به رنگی هستند

شنبه به رنگ پائیز همیشه زرد رنگه

یکشنبه رنگ سبزه مثل چمن قشنگه

دوشنبه نارنجیه رنگ قشنگ خورشید

سه شنبه ها بنفشه گل بنفشه خندید

چهارشنبه آبی رنگه به رنگ آب دریا

پنج شنبه رنگ نیلی چون آسمان شبها

جمعه به رنگ قرمز رنگ گلای زیبا

شادی کننید بخندید بازی کنید بچه ها

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 ایران زیبا 

    

آن بالا بالا توی آسمان


می رقصد درباد پرچم ایران


سبز قشنگش رنگ آبادی


رنگ سفیدش صلح و آزادی


رنگ قرمزش هم رنگ خورشید


نشانه ای از نشاط و امید


در دلش دارد اسم خدا را


پرچم ایران ایران زیبا

 

 
نگارش در تاريخ سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 در خانه بازی باز هم 
من مادر بابا شدم
در چادر مادر بزرگ 


مثل خودش زیبا شدم

خرس خودم را می دهم 


بابا کمی بازی کند 
می خندد او ، تا که مرا 
با خنده اش راضی کند

آش خیالی می پزم 
با سبزی و ماش و نخود
بابا که خورد آهسته گفت :
به به عجب خوشمزه شد !

دست خودش را او کشید
آهسته بر موی سرم
این بار هم گفت او به من

هستی شبیه مادرم !

نگارش در تاريخ شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 شــبا وقـــتی که بیــداری .. خــــــدا هـــم با تو بیداره


تا وقـــــتی که نــخوابی تو .. ازت چـــــشم  ور نمیداره


خـــدا می‌بـــینه حالــت رو .. خدا میـــدونه حسـت رو


از اون بالا میــــــــــاد پایین .. خدا مـــی‌گیره دسِت رو


خدا میــــدونه  تــــو قلبت .. چه اندازه تــــــو غم داری


خدا میـــدونه تــــــــــو دنیا .. چه چیزی رو تو کم داری


خدا نزدیک قلب توســـــت .. با یک آغــــــــوش وا کرده


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 

 


بیا بریم کوه کدوم کوه همون کوهی که معلم کرده ییلاق های بله

برای استراحت کرده اتراق های بله

گل بریزیم بر سرش سنبل بیاریم در برش دست او بوسه زنیم

یک دم نشینیم در برش

دست او بوسه زنیم یک دم نشینیم در برش

بیا بریم باغ کدوم باغ همون باغی که معلم خونه داره های بله

درخت میوه هاشو می شماره های بله

گل بریزیم بر سرش سنبل بیاریم در برش دست او بوسه زنیم

یک دم نشینیم در برش

دست او بوسه زنیم یک دم نشینیم در برش

بیا بریم دشت کدوم دشت همون دشتی که معلم گفت و می گشت های بله

جوانی هم بهاری بود و بگذشت های بله

گل بریزیم بر سرش سنبل بیاریم در برش دست او بوسه زنیم

یک دم نشینیم در برش

دست او بوسه زنیم یک دم نشینیم در برش

چون معلم یار ماست او مونس و غم خوار ماست

چون معلم یار ماست او مونس و غمخوار ماست

 
نگارش در تاريخ سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد
شعر آقا خرگوشه
 
 

یک روز یه آقا خرگوشه

رسید به یه بچه موشه موشه


موشه دوید تو سوراخ

خرگوشه گفت : آخ


وایسا، وایسا، کارت دارم

من خرگوش بی آزارم


بیا از سوراخت بیرون

نمی خوای مهمون


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

آقا سلام

سلام آقا

سلام آقای خوبی

خورشید من کی میرسی

جمعه شبی غروبی

بابا بزرگ میگه میای

تویی که غرق نوری

یه لحظه حس نمی کنم

حتی یه لحظه دوری
آقا سلام سلام اقا سلام آقای خوبی 

.

.


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ جمعه 16 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

  


دنياي ما درياست 
هر بچه اي ماهي است
درياي بي ماهي 
يك ذره زيبا نيست
هر ماهي دربا
رنگي به خود دارد
بعضي سياه و سرخ
بعضي سپيد و زرد
اين ماهيان باهم
يكرو و يك رنگند
بيگانه با كينه
بيگانه با جنگند
آنها نمي خواهند
دريا شود بي آب
از غصه مي ميرند
در خشكي و مرداب
حيف است اگر ماهي
باشد ز دريادور
ماهي گريزان است
از تنگ آب و تور
زيبايي ماهي 
زيبايي درياست
با آب و آزادي 
دنياي ما زيباست

نگارش در تاريخ جمعه 16 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 

ضامن آهو
ضامن آهو

 

کاش من یک بچه آهو می شدم

می دویدم روز و شب در دشتها

توی کوه و دشت و صحرا روز و شب

می دویدم تا که می دیدم تو را

کاش روزی می نشستی پیش من

می کشیدی دست خود را بر سرم

شاد می کردی مرا با خنده ات

دوست بودی با من و با خواهرم

چونکه روزی مادر م می گفت تو

دوست با یک بچه آهو بوده ای

خوش به حال بچه آهویی که تو

توی صحرا ضامن او بوده ای

پس بیا من بچه آهو می شوم

بچه آهویی که تنها مانده است

بچه آهویی که تنها و غریب

در میان دشت و صحرا مانده است

روز و شب در انتظارم پس بیا

 

دوست شو با من مرا هم ناز کن

 

بند غم را از دو پای کوچکم

 

با دو دست مهربانت باز کن

 

بخش کودک و نوجوان تبیان

نگارش در تاريخ جمعه 16 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 

شعر کودکانه - صبحونهشعرهای کودکانه و زیبا یکی از سرگرمی های کودکان است که می توان با کمی دقت به آموزش نکات اخلاقی و تربیتی در دل آن پرداخت. گروه خردسال در این مقاله با شعر"بچه ی خوب صبحونه می خوره"به این موضوع پرداخته است. 

  

اتل متل  توتوله 

بچه ی خوب  چه جوره؟ 

بچه ی خوب صبح زود 

از خواب ناز پا میشه 

می خنده مثل غنچه 

لبای اون وا میشه 

سلام داره به مامان 

سلامی هم به بابا 

میخوره صبحونه را 

با میل و با اشتها 

اتل متل توتوله 

بچه ی خوب می دونه 

خوردن شیر مفیده 

شیر می ریزه تو لیوان 

میگه رنگش سفیده 

شیر میخوره سیر میشه 

قوی مثل شیر میشه

نگارش در تاريخ پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 

بهار

 

بهار آمد، گل آمد

نسرین و سنبل آمد

گل های سرخ و زیبا

در باغ خانه ی ما

چشمها را باز کردند

با خنده ناز کردند

بنفشه دسته دسته

کنار جو نشسته

در روز آفتابی

در آسمان آبی

پرنده ی خوش آواز

پر زد و کرد پرواز

بهار آمد، گل آمد

نسرین و سنبل آمد

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد


 

سرگرمی کودکان, دعوای سیر و پیاز

 

 

* دعوای سیر و پیاز
روزی یک سیر و پیاز با هم دعوایشان می شود. سیر با عصبانیت به پیاز گفت: حیف که سیرم وگرنه می خوردمت!؟
* دستمال گم شده
یکی از دوستان ملانصرالدین به او رسید و گفت: چه شده خیلی ناراحت به نظر می رسی.
ملانصرالدین گفت: دستمالم را گم کردم.
دوستش گفت: دوست عزیز مگر یک دستمال چقدر اهمیت دارد که خود را برای آن ناراحت می کنی؟
ملانصرالدین گفت: آخه دستمالی که من گم کردم یک دستمال معمولی نیست. زنم گوشه اش را گره زده تا من یادم نرود برایش انار بخرم. حالا که دستمال گم شده نمی دانم سفارش او را چگونه به یاد بیاورم!؟

 


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 گل گل گل اومد  کدوم گل  ؟  

 همون که رنگارنگه    برای شاپرکها یه خونه ی قشنگه

 کدوم کدوم شاپرک ؟ 

  

     همون که روی بالش    خالهای سرخ و زرده  

   لاینرهای ظریف و فانتزی برای وبلاگ شمالاینرهای ظریف و فانتزی برای وبلاگ شمالاینرهای ظریف و فانتزی برای وبلاگ شمالاینرهای ظریف و فانتزی برای وبلاگ شمالاینرهای ظریف و فانتزی برای وبلاگ شما

با بالهای قشنگش میره و بر میگرده  میره و برمیگرده 

    کدوم بال   ؟

شکلکهای جالب آروین

بالی که باز میشه و بسته میشه         می بنده اونو شاپرک

 وقتی که خسته می شه

شکلکهای جالب آروین

شاپرک خسته میشه         بالهاشو زود می بنده  

روی گلها میشینه          شعر می خونه می خنده (۲)

 
نگارش در تاريخ پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 برای ریشه ای تر کردن اصول و فروع دین بهتره که نسبت به هر کدوم از اونا با استفاده از ابعاد مختلف انسانی اطلاعاتی رو در اختیار کودکان قرار دهیم (البته با توجه به سن کودک و درک اون).

شعر و ادبیات فاخر و زیبا روشی است برای انتقال مفاهیم دینی با استفاده از بُعد زیبایی شناختی.

می تونیم در خلال این شعر با استفاده از داستان هایی که مربوط به رفتار و مهربانی های پیامبر (صلی الله علیه)، بالاخص رفتار ایشان با کودکان هم اطلاعات فرزند دلبندمون رو بالاتر ببریم و هم بذر عشق و علاقه رو در وجود اون بکاریم ان شاءالله.

ای یار مهــــــــــــربانم                    بگــــــــــو تا که بدانم

چــــــــه دانی از نبـوت                   هـــدایت و رســـــالت

بــدان کـــه پیغمبـــران                    آمـــــــده اند در جهان


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 

گنبد طلایی

 

یه گنبد طلایی

یه آسمون صداقت

پنجره های فولاد

دستای استجابت

یه گنبد و یه بارگاه

ستاره ها دور ماه

شفا می ده به مردم

یه مرد خوب و آگاه

زیارتش كه كردی

با عشق و با طهارت

نشون میده به دوستاش

یه عالمه كرامت

 

بخش کودک و نوجوان تبیان

نگارش در تاريخ سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, توسط افسانه بازشاد

 

 

سلام دوستاي خوبم

امروز يه شعر زيبا از عمو نوروز مي ذارم

عمو نوروز

روز

روز

روز اومد

باز عمو نوروز اومد

چي؟

چي؟

چي آورد؟

پارچه و قيچي آورد

چي كار كرد؟

لباس تازه اي دوخت

بعدش تن بهار كرد

شاعر: جعفر ابراهيمي

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد